بهترین نمونۀ اعتماد مبتنی بر شناسایی ازدواج طولانی مدت یک زوج خوشبخت است. شوهر به تدریج میآموزد که چه چیزهایی برای زنش اهمیت دارد و پیش بینی همان اعمال را می کند، و زن، به نوبۀ خود، مطمئن است که آنچه برای شوهرش مهم است را پیش بینی می کند، بیان آنکه ناچار باشد بپرسد.
شخص با شناسایی فرآینده می تواند دیگری مانند فکر کند، مانند دیگری احساس کند و مانند دیگری پاسخ دهد. در دنیای کاری امروز، بیشتر شرکتهای سهامی بزرگ پیوندهای اعتماد متکی به شناسایی را، که ممکن است در کارمندان سابقهدار ایجاد کرده باشند، شکستهاند، قول و قرارهای وفا نشده، به آنچه روزگاری نامش پیوند وفاداری بدون قید و شرط بود، منجر شده است.
احتمال دارد که جای آن نوع اعتماد را مبتنی بر اعتماد برآگاهی گرفته باشد (Robbins 2003: 146)
۲ – ۱۹ پیامد های کمبود اعتماد :
-
- جو سازمان معمولا ساکت و آرام است، سطح پایین انرژی و تعهد وجود دارد .
-
- هیچ تعارضی وجود ندارد ، هیچ فردی از خود مقاومت نشان نمی دهد و نارضایتی ها تنبیه میشوند .
-
- تغیرات معمولا با سو ظن و بد گمانی و با یک زنگ خطر همراه است .
- شیوه مدیریت از بالا به پایین است و پست دارای اهمیت زیادی است و تصمیمات از طریق زنجیره ی فرمانده هی کنترل می شود .
۲ – ۲۰ فرایند اعتماد :
دیتزو هارتوگ (۲۰۰۶) در مقاله خود فرایند اعتماد را در سه مرحله بیان میکنند:
-
- اعتماد به عنوان یک عقیده
-
- اعتماد به عنوان یک تصمیم
- اعتماد به عنوان یک عمل
۲ – ۲۰ – ۱ مرحله اول: اعتماد به عنوان یک عقیده :
اولین مرحله از اعتماد، مجموعه ای از عقیدهها و باورهای ذهنی و یکپارچه دربارۀ شریک دیگر میباشد به طوری که فرد می تواند تصور کند که عمل شریک او نتایج مثبتی برای او به دنبال خواهد داشت.
۲ – ۲۰ – ۲ مرحله دوم: اعتماد به عنوان یک تصمیم :
دومین مرحله، تصمیم به اعتماد کردن به دیگری میباشد. این مرحله ای است که باور به قابلیت اعتماد دیگری به خوبی آشکار میگردد. در شرایطی واقعی اعتماد دو انتظار وجود دارد یکی انتظار وجود رفتار اعتماد و دیگری تمایل به عمل کردن بر مبنای آن، گیلسپی دو دستهبندی را در این باره بیان کردهاست.
- رفتارهای اتکا محور:
برای مثال کنترل محیطی مدیر بر تصمیمات و منابع ارزشمند زیر دستان یا کاهش عمدی کنترل و بررسی اعمال زیر دستان.
- رفتارهای مربوط به آشکارسازی اطلاعات و سهیم کردن دیگران در آن:
برای مثال مدیریت سازمان می تواند استراتژی های مهم مربوط به امور تجاری و بازرگانی را با بخشهای تخصصی کارمندان در میان بگذارد.
۲ – ۲۰ – ۳ مرحله سوم: اعتماد به عنوان یک عمل :
در مرحله سوم نیز اعتماد به عنوان یک عمل بروز می کند یعنی فرد قصد به انجام اعمالی می کند که بر اساس اعتماد شکل گرفته است.
شکل زیر چارچوب چند بعدی و یکپارچهای برای توجه به فرایند اعتماد درون سازمانی را نشان میدهد.(مقیمی، ۱۳۸۸، ۶)
ستاده پردازش وارده
قصد به انجام اعمالی که بر اساس اعتماد شکل می گیرند: رفتارهای معطوف به خطر و نگرشهای داوطلبانه و فراتر از نقش
پیش زمینه اعتماد کننده نسبت به اعتماد
اعتماد به عنوان یک باور: داشتن انتظار مثبت و مطمئن
اعتماد به عنوان یک تصمیم: تمایل به در معرض ریسک قرار دادن خود
نتایج حاصل از این رابطه چه خواهد بود؟
خصیصهها، انگیزه ها، توانایی ها و رفتارهای اعتماد کننده
ملاحظات مربوط به هر ناحیه
محدودیتهای موقعیتی/ سازمانی/ نهادی
کیفیت و ماهیت روابط بین فرد معتمد و کسی که به او اعتماد می کند.
ارائه بازخورد برای شکل گیری باور اعتماد بر مبنای تجارب
شاخص های مؤثر برای ایجاد اعتماد بین کارکنان و مدیر :
-
- انصاف
-
- گشودگی
-
- ثبات
-
- شایستگی
- تفویض اختیار
۲ – ۲۱ تئوریهایی دربارۀ منشأ اعتماد اجتماعی :
در بررسی ادبیات جامعهشناختی مفهوم اعتماد به سه رهیافت فکری جامع دست مییابیم:
نخست این که اعتماد، به منزلۀ ویژگی فردی افراد است.
دومین رهیافت این که اعتماد به منزلۀ عاملی در ارتباطات اجتماعی و نهایتاًً هم اعتماد به عنوان ویژگی نظام اجتماعی با تأکید بر رفتار مبنی بر تمایلات و سوگیریها در سطح فردی، مفهومسازی شده است (Misztal, 1997:19).
در واقع، نخستین دیدگاه بر احساسات و ارزشهای فردی تأکید دارد و اعتماد را به عنوان یک امر فردی و شخصیتی، بررسی می کند. (دیوتج، ۱۹۵۸؛ کالی ۱۹۸۳؛ ولف ۱۹۸۶).
مطابق این دیدگاه، اعتماد، به منزلۀ یک ویژگی فردی و شخصیتی است در این برداشت که با رویکردی روانشناختی اجتماعی همراه است، اعتماد، یک تلفیق مفهومی است که در ارتباط بسیار نزدیک با مفاهیمی مانند وفاداری، دگرخواهی، صداقت و نوع دوستی قرار میگیرد. این رهیافت، یک پارادایم شخصیتی دربارۀ اعتماد، مطرح کرده و به زمینه اجتماعی آن توجه زیادی ندارد. (Erikson 1950: All port 1961: Catt ell 1965: Resen berg 1956) این دیدگاه در حالت خرد به دو گرایش عمده تقسیم می شود:
الف) اعتماد، گرایشی است مبتنی بر یادگیری که در ابتدای کودکی شکل گرفته و حتی در زندگی آیندۀ افراد نیز اثرگذار است، این روند، به صورت تدریجی و تحت تأثیر تجربیات دوران کودکی، برای همیشه ماندگار می شود (همانند تجربه های آسیبزای روانی). این دیدگاه اخیراًً توسط اریک پوزلنز، بررسی شده است. وی استدلال می کند که ما اعتماد نخستین خود را در زندگی با والدینمان میآموزیم و نه در مراحل بعدی زندگی و به صورت متقایل، در واقع، اعتماد، تحتتأثیر اولیۀ اشخاص در ارتباط نزدیک با والدینشان شکل میگیرد.(Uslaner 2000: 28).
ب) دیدگاه دوم این که اعتماد گرایشی است برای جامعهپذیری که نه تحتتأثیر شخصیت درونی افراد و تجربیات آغازین آنها بلکه تحتتأثیر انعکاسات اعمال سایرین در روابط متقابل چهره به چهره و محصولی از تجارب زندگی دوران بزرگسالی افراد نه فقط دوران کودکی آنهاست. (Orren 1997: Newton 1999: Witlley 1999: 40 -41).
به اعتقاد پوتنام، بی اعتمادی، گرایشی احساسی است که تحتتأثیر حالات انعکاسی در قربانیان جرمها و خشونتها و فقر بروز می کند. این دیدگاه شباهت زیادی به دیگاه پترسون دارد؛ طبق تحلیل وی رابطۀ نسبتاً شدیدی میان طبقه و نژاد اشخاص و میزان اعتماد آنها وجود دارد؛ به اعتقاد وی اضطراب و ناامنی تحت تأثیر این تفکیک، قویترین نیروی تحریک کنندۀ بی اعتمادی است (Putnam 2000: 138).