۲-۲-۲-۱۰ مهمترین ضرورت اجرای قوانین در خصوص رعایت قواعد اخلاقی
بدیهی است مهمترین قاعده اخلاق حرفهای، ضرورت اجرای قوانین، بویژه قوانین مربوط به مبارزه با فساد مالی و تقلبهای تجاری و اداری است. در چنین مواردی سازمانهای انضباطی مجری اخلاق حرفهای، بر اقدامهای متقلبانه و ســوء استفاده های اعضاء حرفه ها نظارت میکنند و حتی بدون داشتن دلایل کافی و به استناد مدارک و اطلاعات موثق دیگر، اعضاء متخلف را مشمول مجازاتهای انضباطی قرار میدهند. طبیعی است تغییر اشخاص به منظور اعمال مجازات انضباطی مانع پیگیری کیفری نیست و سازمانهای حرفهای هرگاه بدلایل قانونی مجرمانه پی ببرند، معمولا این دلایل و مدارک را به مراجع ذیصلاح تسلیم میکنند (بهاری فر و جواهری ، ۱۳۸۹)
۲-۲-۲-۱۱ مشکلات و موانع اخلاق حرفهای
یکی از عمدهترین مشکلات و موانع اخلاق حرفهای، ارزش مداری بجای مسئله محوری است. برخی صاحبنظران معتقدند بسیاری از مشکلات و موانع اخلاق حرفهای ناشی از نگرش سنتی ما به اخلاق است. ما در نگرش سنتی خود به معضلات اخلاقی، صرفاً فضیلت محور یا ارزش مدار مینگریم نه به صورت مسئله محور. جهت گیری ما فضیلتگرایانه است، نه کارآمد. ورود به معضل اخلاقی صرفاً جنبه موعظهای، تبشیری و انذاری دارد، در حالی که برخورد صحیح و مؤثر با معضلات اخلاقی به تخصص و مهارت نیاز دارد. رویکرد فضیلت گرایانه ما را وا میدارد تا در مواقع رویارویی با معضلات اخلاقی، صرفاً احکام و فضیلتهای اخلاقی را یادآوری کرده و بر آن اصرار کنیم ( یگانه، ۱۳۹۰). در حالی که فضیلتگرایی در واقع یک رویکرد نیست بلکه یک موضعگیری و نهایتاًً یک نوع نگرش است. باید بدانیم رویکرد، غیرشخصی و روشمند بوده و ناظر بر درک درست از مسئله و در نهایت حل معضل است. همچنین رویکرد، مبتنی بر توصیف علت و معلول یک موضوع است و در مسیر خود از معیارها و ابزارهای علمی و قابل سنجش بهره میگیرد. اما نگرش، موضعگیری شخصی است و اساساً ناظر بر حل مسئله نیست.
۲-۲-۲-۱۲ عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای از نظر پنیو
جنبه فردی: یعنی ویژگیها و خصوصیات فردی، ارزشهای مذهبی، ملاکهای شخصی، عوامل خانوادگی، باورها و اعتقادات و شخصیت، از جمله عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای از جنبه فردی هستند. مسلماًً فردی که فاقد صلاحیتهای اخلاقی شایسته از لحاظ فردی باشد، از معیارهای اخلاق حرفهای مناسبی نیز برخوردار نخواهد بود.
جنبه سازمانی: عواملی مثل رهبری، مدیریت، ارتباط با همکاران، ارتباط با زیردستان و فرادستان، نظام تشویق و تنبیه، انتظارات همکاران، قوانین و مقررات و رویهها، جو و فرهنگ سازمانی در این حیطه قرار میگیرند. بدیهی است که نامطلوب بودن عوامل مذبور عامل تهدید کننده اخلاق حرفهای خواهد بود و بالعکس.
جنبه محیطی: عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و همچنین دیگر سازمانها و عوامل رقابتی بین آن ها، از جمله عوامل تأثیرگذار بر اخلاق حرفهای است.
علاوه بر عوامل کلی و پیش گفته شده کمبود امکانات و ابزار کار، نامناسب بودن ابزار، فضای نامناسب کاری، حجم کاری مازاد بر توان کارمند یا کارگر، محیط شلوغ مؤسسه یا سازمان بر معضلات اخلاقی دامن میزنند. بیثباتی اقتصادی، سیاسی، معضلات فرهنگی تاریخی که به شدت با فرهنگ مشارکتی و کار تیمی ناسازگار است آموزشهای نادرست اجتماعی مانند مسئولت گریزی و تنبلی در کار را نوعی زرنگی تلقی کردن، وضعیت نابرابر رقابت جهانی که تهدید کننده اخلاق کسب و کار است و سایر عوامل شبیه به این، بدون شک در وضعیت اخلاقی سازمان تأثیرگذار است.
۲-۲-۲-۱۳ موانع رشد اخلاق حرفهای در سازمانها ، مؤسسات و محیطهای کسب وکار
۱- فقدان نگرش راهبردی به اخلاق حرفهای:
اخلاق حرفهای در نگرش راهبردی، عبارت است از: مسئولیت پذیری سازمان در قبال حقوق همه عناصر محیطی اعم از داخلی و خارجی که نقشی راهبردی در موفقیت آتی سازمان دارد. نگرش غیر راهبردی، تصوری ناقص، نارسا و حداقل گرایانه از اخلاق حرفهای است که جامعیت را از آن میستاند و آن را به سطح مسئولیت اخلاقی فرد در شغل خویش پایین میآورد. در این صورت رویکرد مدیریت منابع انسانی به اخلاق حرفهای، جایگزین رویکرد راهبردی میشود.
۲- فرافکنی
فرافکنی نادیده انگاشتن نقش خود و تأکید شدید بر نقش عوامل محیطی است. دانشجویی که وقتی نمره خوب میگیرد، میگوید خودم نمره خوب گرفتم و زمانی که نمره نامطلوب میگیرد، میگوید به من نمره بد داده، دچار فرافکنی شده است. این حالت پارادوکس (تضاد و تناقض) و به عبارتی دیگر مفهوم “من به شرط او” را پدید میآورد در این حالت شخص یا سازمان اخلاقی بودن خود را منوط و مشروط بر اخلاقی بودن دیگران یا دیگر سازمانها میکند. میتوان حدس زد که با چنین نگرشی، هیچ اقدام مطلوب و مؤثری صورت نخواهد گرفت. نباید مسئولیتهای اخلاقی را متوقف بر اخلاقی بودن دیگران کرد. مشتریان حتی اگر خود، اخلاقی نباشند انتظار دارند که مؤسسه یا سازمان با آن ها برخورد اخلاقی داشته باشد. بنابرین هر فرد و یا هر مؤسسه و سازمانی باید تغییر و تحول در جهت اخلاقی بودن را خود آغاز کند.
۳- مشتری مداری به صورت ابزارنگری و نه اصیل نگری
مشتری مداری به صورت ابزارنگری یعنی نگاه کردن به مشتری به عنوان ابزار سود. چنین نگاهی نوعی تحویلینگریست که مشتری را تا سطح یک ابزار پایین میآورد. با این نگرش، اگر سودی در کار نباشد یا احتمال زیانی متصور باشد، مؤسسه نیز خود را ملزم به پایبندی به حقوق مشتری نمیداند، در حالی که در مشتری مداری اصیل، مشتری از حقوق اصیل خود برخوردار است که رعایت آن در گرو سود یا زیان مؤسسه نیست (یگانه،۱۳۹۰). در این حالت مشتری مداری انگیزه درونی دارد و منوط به هیچ چشمداشتی نیست. در تلقی ابزارگرایانه نسبت به مشتری نگرش سیستمی وجود ندارد زیرا گاهی توجه به مشتری به قیمت عدم توجه به کارکنان صورت میگیرد، در حالی که رضایت مشتری بدون رضایت کارکنان حاصل نمیشود. در حوزه اخلاق قاعده ظروف بهم پیوسته جاریست، نادیده گرفتن حقوق کارکنان اثر منفی خود را بر عدم رعایت حقوق مشتری از سوی کارکنان خواهد گذاشت. همچنین باید دانست اصیل نبودن تلقی مشتری مداری باعث میشود که گاهی در شرایط بحرانی و تعارض که رعایت حقوق مشتری مستلزم پرداخت خسارت و هزینه است، مؤسسه از آن میگذرد و حقوق مشتری را زیرپا میگذارد. حتی اگر در مواردی مؤسسه یقین داشته باشد که اجحاف به مشتری اساساً به چشم وی نخواهد آمد و مشتری از ضایع شدن حقوق خود مطلع نخواهد شد خود را ملزم به رعایت حقوق مشتری نخواهد دید.
۴- فقدان انگیزش
انگیزش و اخلاق با یکدیگر هم بستگی دارند. فقدان انگیزش مانع از ترویج اخلاق در مؤسسه یا سازمان میشود، نتایج غیراخلاقی داشته و انگیزه اخلاقی بودن را از بین میبرد، زیرا توجیه بسیاری از مدیران و افراد جامعه برای اعمال غیر اخلاقیشان این است که جامعه و انسانها اخلاقی نیستند.