البته در فرضیه جبران و سرایت در خصوص در گیری والدین با کودک به عنوان کارکرد کیفیت زناشویی مطرح شده اند, نخستین فرضیه جبران است, به این معنا که همسر ممکن است با صرف انرژی هیجانی در رابطه ی والد-کودک, فقدان عشق و محبت در ازدواج را جبران کند, جبران یا وضعیتی که در آن کودک جانشین محبت زناشویی می شود ممکن است عامل تسهیل کننده ی پویایی های منفی خانواده باشد. در ضمن جبران در روابط دو عضوی والد –کودک به عنوان شاخصی از منظومه ی خانوادگی ناسالم در نظر گرفته می شود. موضوع اساسی در اینجا این است که این نوع مشکلات برای رشد کودک مخرب فرض شده اند. فرضیه دوم فرضیه ی سرایت است.این فرضیه مطرح میسازد که وجود هماهنگی یا فقدان آن در ازدواج امری مسری است. به این معنا که این امر به روابط والد-کودک نیز سرایت میکند. به بیان دیگر رضایت از ازدواج ممکن است به ایجاد روابط مثبت والد-کودک بیانجامد, حال آنکه در صورت نارضایتی از ازدواج عکس این امر صادق است(همان منابع).
سازگاری ازدواج
سازگاری ازدواج, عبارت از سازگار کردن خود با خواسته های همسر است(حسین آبادی, ۱۳۸۲)
به اعتقاد مصلحتی (۱۳۷۹) سازگاری در زناشویی موضوعی است که در مقام مطالعه و بررسی در خور اهمیت میباشد. مسأله ای که هم از لحاظ علاقه شخص اهمیت دارد وهم موضوع بسیاری از تحقیقات عینی میباشد. احساس خوشبختی فرد در زندگی, بستگی کامل به سازگاری وی در امر ازدواج دارد. سازگاری در ازدواج نیازمند رشد معقول فرد از نظر عقلی, عاطفی و اجتماعی است(احمدوند۱۳۸۲).
هارلوک(۱۹۶۹) به نقل از احمدوند(۱۳۸۲) معتقد است که سازگاری در ازدواج خود مستلزم سازگاری در پنج زمینه است که کارکردهای پنج گانه ازدواج را محقق میسازد. این کارکردها عبارتند از:
-
- داشتن مسئولیت مشترک
-
- تمایلات و روابط جسمی
-
- برقراری روابط با اعضای خانواده
-
- کمک رسانی در امور منزل
- تقسیم مسئولیت ها
حوزه های سازگاری در ازدواج
-
- سازگاری با شریک زندگی:افرادی که دوره ی کودکی و نوجوانی خود را با محبوبیت سپری کردهاند, توانایی سازگاری بیشتر با دیگران و بینش اجتماعی لازم را دارا بوده و این امر به آنان کمک میکند که ازدواج خود نیز موفق تر باشد (احمدوند,۱۳۸۲). عوامل متعددی سازگاری همسران را با یکدیگر تحت تأثیر قرار میدهد. در میان این عوامل, مفهومی که فرد از شریک زندگی ایده آل خود دارد تجربه های اولیه, تشابه پیشینه, وجود علائق مشترک, تشابه ارزش ها,تصور از نقش طرف مقابل و سازگاری با الگوی زندگی از اهمیت ویژه ای برخوردار میباشد (کرباسی,وکیلیان,۱۳۷۷).
- سازگاری جنسی: متخصصان علوم رفتاری معتقدند که رفتار جنسی انسان بیش از آنکه یک رفتار بیولوژیکی باشد یک رفتار روانی –عاطفی واجتماعی است(امینی,۱۳۸۳).دربین تمامی جنبه هایی که منجر به سازگاری در ازدواج می شود , شاید مشکلترین آن ها سازگاری جنسی باشد و در صورتی که برای یکی از همسران حاصل نشود, میتواند منبع مهمی برای ناسازگاری و احساس ناخوشبختی باشد(احمدوند, ۱۳۸۲).
“هستون و ونگلیستی” (۱۹۹۱) در یک مطالعه طولی که روی ۱۰۶ زوج جهت بررسی رابطه بین عاطفه, علاقه جنسی, منفی بافی و رضایت زناشویی انجام دادند, دریافتند که علاقه جنسی زنان با رضایت شوهرانشان مرتبط بود. به طور کلی این پژوهش نشان داد که مسائل جنسی از لحاظ اهمیت در ردیف مسایل درجه یک زندگی زناشویی است.شاملو(۱۳۸۶) نیز معتقد است تناسب و تعادل در مقدار تمایل جنسی در زن و مرد ,از عوامل موفقیت زناشویی است.
-
- سازگاری با شرایط اقتصادی: “نوابی نژاد” (۱۳۸۷) به نقل از فهیمی (۱۳۸۹) بیان میدارد که کارشناسان خانواده توصیه میکنند که خانواده دختر و پسر از نظر طبقه و وضع اقتصادی و اجتماعی مشابه باشند تا سازگاری بیشتری در کنار هم تجربه کنند. هنگامی که درآمد خانوداه اجازه ارضاء نیازهای اساسی را ندهد, بیکاری مرد و یا اشتغال نامنظم زن جهت رفع مشکلات اقتصادی میتواند سازگاری ازدواج را تحت تأثیر قرار دهد(احمدوند,۱۳۸۲).
- سازگاری با بستگان همسر: در سال ۱۹۷۲ “مارگارت مید” عنوان کرد که هیچ اجتماعی در دنیا وجود ندارد که مردم آن بعد از ازدواج دارای فشارهای عظیم ارتباطی نباشند (امینی,۱۳۸۳).
همراه با ازدواج, هر فرد جوان با افراد جدیدی ارتباط پیدا میکند. چنین افرادی از سنین مختلف, علایق گوناگون و همین طور سوابق فرهنگی متفاوت بوده که هریک از همسران باید سازگاری با این افراد را در مورد انتخاب او نبوده اند, یاد بگیرد و این امر به ویژه درباره پدر, مادر, خواهران و برادران زوجین بیشتر صادق است (احمدوند,۱۳۸۲)
وابستگی عاطفی زن وشوهر به خانواده های خود, میتواند بر روابط زناشویی تأثیر سوء بگذارد. در بسیاری از موارد, توجه زیاد زن و شوهر به پدر و مادر اسباب تکدر خاطر دیگری را فراهم میکند. اقوام هم گاهی مسائلی برای فرزندان ازدواج کرده خود فراهم میکنند (بک, ۱۹۹۸, ترجمه ی, قراچه داغی, ۱۳۷۶).
در سالهای اول ازدواج یکی از علت های ناسازگاری و یا جدایی و طلاق , دخالت بستگان طرفین میباشد(احمدوند, ۱۳۸۲)
در سالهای اول ازدواج یکی از علت های ناسازگاری و یا جدایی و طلاق, دخالت بستگان طرفین میباشد (احمدوند ,۱۳۸۲)
- سازگاری با مسائل عقیدتی و مذهبی همسر: همسانی مییان زن وشوهر از نظر مذهبی, سبب جذب وابستگی هرچه بیشتر زن و شوهر و استواری پیوند زناشویی می باشد و برعکس ناهمسانی سبب و سرچشمه نناسازگاری و کشمکش های خانوادگی است. هر قدر همگونی میان دو همسر از نظر مذهب کمتر باشد, اختلافات و کشمکش های آنان بیشتر است (سارو خانی, ۱۳۸۵)
کرباسی و وکیلیان (۱۳۷۷) معتقدند: «مذهبی بودن همسران, عامل مؤثری در سازگاری ازدواج محسوب می گرددو افراد مذهبی رضایت خاطر بیشتری از زندگی دارند».
مدیریت هیجان و تأثیر آن بر زندگی زناشویی
میزان رضایتمندی و خوشحالی زوجین از زندگی زناشویی شان تا حد بسیار زیادی بستگی به توانایی آن ها در سازگاری مؤثر با تعارض ها و مدیریت هیجانات منفی مانند عصبانیت و نفرت دارد. نتایج چندین پژوهش نشان میدهد که توانایی خویشتنداری و تنظیم هیجانات در شادمانی های زندگی زناشویی و ثبات آن حائز اهمیت زیادی است. برای مثال پژوهشگران دریافته اند که زوج های خوشبخت و شاد در مقایسه با زوج هایی که احساس رضایت و خوشبختی نمی نمایند, با هم سازگاری اخلاقی و رفتاری بیشتری دارند و در طول تعارض و کشمکش های زناشویی کمتر درصدد تلافی کردن برمی آیند (فیتنس, ۲۰۰۳, ترجمه, نوری و نصیری, ۱۳۸۳).