مرحله ۲٫ جهت دادن به علایق و ایجاد نگرش در شرکت کنندگان در برنامه
چنانچه در مرحله نخست به قدر کافی درباره اهمیت خلاقیت و نوآوری صحبت کرده باشیم این احتمال وجود دارد که گرایشی نسبی و ملایم در افراد نسبت به فعالیتهای خلاق به وجود آید. ولی این گرایش اندک کافی نیست. فواید ناشی از تحقق تولیدات خلاقه را باید با نیازهای افراد گروه بزنیم. افراد باید درک کنند و بعدها در عمل نیز مشاهده کنند که هرچه در سازمان کارهای خلاقانه بیشتر انجام گیرد بخش بیشتر از نیازهای آنان از جمله رفاه بیشتر، موفقیت بیشتر، آسایش بیشتر، خوشحالی بیشتر و نظایر آن عایدشان میگردد. ولی بحث مهم دیگر در این بخش این است که افراد بایستی تشویق به داشتن آن دسته از گرایشآموزشها، صفات و عادتهای رفتاری که سوق دهنده افراد در جهت فعالیتهای خلاق است، شوند. تحقیقات متعدد ثابت کردهاست که در افراد خلاق نیازهایی از قبیل میل به موفقیت و انجام کار مهم، میل به استقلال، میل به تسلط و قدرت، میل به داشتن دامنه وسیع علایق و لذت بردن از تنوع و استفاده از تجارب گوناگون و در عین حال صفاتی از قبیل: اعتماد به نفس، تحمل وضعیتهای مبهم و نظایر آن وجود دارد.
نکتهای که در اینجا مطرح است این است که محققان این ویژگی را در غالب افراد خلاق ملاحظه کرده اند. و این بدان معنا نیست که چنانچه این خصوصیات را در افراد ایجاد کنیم یقیناً خلاق میشوند بلکه شرایط و ویژگیهای دیگری نیز برای این امر لازم است. در عین حال حقیقت دیگری نیز وجود دارد بدین معنا که بدون این خصوصیات احتمال اینکه افراد خلاق شوند بسیار کم است. برای مثال بعید به نظر میرسد افرادی که میل به موفقیت ندارند یا تابع و پیرو دیگران هستند و از تجارب گوناگون خود را دور نگه میدارند، بتوانند ابداع یا ابتکار جالبی داشته باشند(داستانی، ۱۳۹۱).
مرحله ۳٫ شناساندن موانع فکری و شکلدهی الگوهای ذهنی مناسب در شرکت کنندگان در برنامه.
تحقیقات نشان داده است عوامل زیادی موجب میشوند که ذهن فرد، در مسیر تفکر خلاق، دچار مانع شود. این موانع منشأ گوناگون دارند که عبارتند از: موانع فرهنگی، موانع فیزیولوژیکی، موانع اجتماعی و محیطی و موانع درونی که شامل موانع ادراکی و موانع عاطفی می شود. اعتقاد داریم در این بخش، گروه مشاوران، میتوانند لااقل در جهت رفع موانع ادراکی و عاطفی قدمهای مؤثری بردارند. شاید بیش از ۳۰ مانع درونی تا به حال شناخته شده است. در این زمینه میتوانیم غفلت در مشاهده، محدودیتها و مرزهایی که برخود تحمیل میکنیم، ترس از خطر کردن، ترس از شکست و عدم اقبال اجتماعی و نظایر آن را نام ببریم. گروه مشاوران می توانند نخست اطلاعات و آگاهی های لازم را در اختیار افراد قرار دهند و از طریق آزمونهای مختلف تمریناتی برای فهم دقیق ین موانع ایجاد کنند. پس از این اقدامها، بایستی تمرینات دیگری نیز جهت تسهیل تفکر خلاق مورد استفاده قرار گیرد تا چهار مهارت لازم یعنی سیالی، انعطاف، ابتکار و بسط ذهنی در کوششهای فکری افراد ایجاد شود. در بخش دوم مرحله ۳، گروه مشاوران می توانند با تشکیل کارآگاههایی به آموزش فنون رایج خلاقیت گروهی بپردازند. شاید مناسبترین آنها یورش فکری، کلمات تصادفی، تجلیل مورفولوژیک و نظایر آن باشد. بدین طریق روشهای شناخت مسئله، ایجاد ایده و شناخت راه حلهای خلاق، به شرکت کنندگان آموخته می شود(داستانی، ۱۳۹۱).
مرحله ۴٫ ایجاد شرایط و زمینه های سازمانی لازم برای فعالیت خلاق
در این بخش همکاری مدیران با مشاوران و تعاطی فکر با آنان بیش از مراحل دیگر لازم است. مشاوران باید مدیران را مجاب نمایند که برخی ویژگیهای ساختاری و مدیریتی برای خلاقیت افراد مناسبتر هستند، برای مثال تحقیقات نشان داده است که تشکیلات ماتریسی و شبکه ای احتمال خلاقیت را در کارکنان بیشتر
-
- -Mullins ↑
-
- -Kathman ↑
-
- Gardner ↑
-
- ۲ Deux ↑
-
- Baron ↑
-
- Tucker ↑
-
- Visinger ↑
-
- Papen ↑
-
- Cherniss ↑
-
- Thorndike ↑
-
- Wechsler ↑
-
- Doll ↑
-
- Leeper ↑
-
- Piaget ↑
-
- Steins ↑
-
- Srndayk ↑
-
- Sternberg ↑
-
- Mayer,Salovey. ↑
-
- Bar-On ↑
-
- Dvlvyks and Hygs ↑
-
- Parker ↑
-
- Siaroochi ↑
-
- Langheren ↑
-
- – Creative ↑
-
- ۱٫ Lutans ↑
-
- . Oldham & Cummings ↑
-
- . Lussier ↑
-
- . Campel ↑
-
- .Simnton ↑
-
- . Wizberg ↑
-
- – Deraker ↑
-
- – Guilford ↑
-
- -Amabile ↑
-
- -Anderiopolos ↑
-
- -Kardinalo ↑
-
- -Hatfild ↑
-
- -Market Pull ↑