گاهی اخلاق به معنای فضایل اخلاقی نیز به کار میرود که در این صورت این واژه در مورد اخلاق نیک و فضیلتهای اخلاقی به کار میرود؛ مثلا گفته می شود دروغگویی کاری غیر اخلاقی است یا عصاره اخلاق عشق و محبت است.
واژه اخلاق به معنای نهاد اخلاقی زندگی نیز به کار رفته است. این کاربرد بیشتر نزد فیلسوفان غربی استفاده شده است (ویلیام کی، ۱۳۸۳: ۲۸). در این معنا اخلاق مانند زبان، دین و کشور پیش از افراد بوده و بعد از آنان نیز خواهد بود. به بیان دیگر اخلاق در این اصطلاح مجموعهای است از اصول و قواعد بیانگر بایدها و نبایدهای اخلاقی که نوعی استقلال از شخص در آن ها وجود دارد؛ اصولی مانند خوبی راستگویی و بدی دروغ گویی که افراد آن ها را از والدین یا آموزگار میآموزند و به نوعی بر اجتماع تکیه دارند و به عنوان ابزاری در دست اجتماع است که بر افراد تحمیل می کند. اخلاق به این معنا امری اجتماعی است (وبلیام کی، ۱۳۸۳: ۲۹).
در برخی کاربردها اخلاق به معنای نظام رفتاری حاکم بر یک گروه یا فرقه ای نیز به کار رفته است. اخلاق اسلامی می تواند به معنای نظام رفتاری مورد پسند مسلمانان و اخلاق مسیحی به معنای نظام رفتاری مورد قبول مسیحیان به کار رود (اتکینسون، ۱۳۶۹: ۱۸).
همچنین برخی از ابتدا قلمرو اخلاق و مسائل اخلاقی را به حیطههای خاصی محدود کرده اند؛ به عنوان مثال عدهای اخلاق فردی را نفی کرده و مدعیاند که بستر شکل گیری اخلاق در اجتماع است که در این صورت اخلاق تماما در اخلاق اجتماعی خلاصه می شود. دیگرانی نیز برای اخلاق دامنه گستردهتری را تعریف کرده و از انواع اخلاق فردی، اجتماعی، بندگی و اخلاق خانواده سخن گفتهاند (جمعی از نویسندگان، ۱۳۸۵: ۲۲).
نکته پایانی در باره واژه اخلاق این است که گاهی مراد از اخلاقی، درستی و خوبی آن است. وقتی میگوییم فلان عمل اخلاقی یعنی آن عمل خوب یا درست است. در این صورت اخلاق را در مقابل ضد اخلاقی به کار بردهایم. اما ما درباره مسائل اخلاقی، احکام اخلاقی، نظامهای اخلاقی، تجارب اخلاقی، وجدان اخلاقی و دیدگاه های اخلاقی نیز سخن میگوییم؛ در این کاربرد اخلاقی به معنای اخلاقاً درست یا اخلاقاً خوب نیست، بلکه به معنای امور مرتبط با اخلاق است. در این کاربرد اخلاقی در مقابل غیر اخلاقی به کار میرود (مصصباح یزدی، ۱۳۷۳: ۱۰).
۲-۲-۱۴- هوش اخلاقی چیست؟
اخیراًً اصطلاح جدیدی با عنوان ” هوش اخلاقی[۲۰] ” توسط بوربا[۲۱] (۲۰۰۵) در روانشناسی وارد شده است. وی هوش اخلاقی را ظرفیت و توانایی درک درست از خلاف، داشتن اعتقادات اخلاقی قوی و عمل به آن ها و رفتار در جهت صحیح و درست تعریف میکند (بوربا، ۲۰۰۵: ۲۳).
هوش اخلاقی به معنی توجه به زندگی انسان و طبیعت، رفاه اقتصادی و اجتماعی، ارتباطات آزاد و صادقانه و حقوق شهروندی است. هوش اخلاقی به این حقیقت اشاره دارد که ما به صورت ذاتی اخلاقی یا غیراخلاقی متولد نمیشویم؛ بلکه یاد میگیریم که چگونه خوب باشیم. یادگیری برای خوب بودن، شامل ارتباطات، بازخورد، جامعهپذیری و آموزش است که هرگز پایانپذیر نیست. آنچه که ما برای انجام کارهای درست به آن نیاز داریم، همان هوش اخلاقی است که با بهره گرفتن از آن به یادگیری عمل هوشمندانه و دستیابی به بهترین عمل خوب نزدیک میشویم، در هر بخشی از زندگی به بهترین اطلاعات قابل دسترس میرسیم، خطرات را به حداقل میرسانیم و نسبت به پیامدهای آن خوشبین هستیم. افراد با هوش اخلاقی بالا کار درست را انجام میدهند، اعمال آن ها پیوسته با ارزشها و عقایدشان هماهنگ است، عملکرد بالایی دارند و همیشه کارها را با اصول اخلاقی پیوند میدهند (مختاریپور و سیادت، ۱۳۸۸: ۹۸).
۲-۲-۱۵- هفت اصل ضروری هوش اخلاقی
اصول هوش اخلاقی از دیدگاه بوربا (۲۰۰۵) به شرح زیر میباشد:
- همدردی[۲۲]: تشخیص احساسات و علایق افراد که شامل مراحل زیر است:
الف: پرورش آگاهی
ب: افزایش حساسیت نسبت به احساسهای دیگران
ج: همدردی با دیدگاه اشخاص دیگر.
- هوشیاری[۲۳]: دانستن راه صحیح و درست و عمل در همان راه که شامل:
الف: ایجاد زمینهای برای رشد اخلاقی
ب: ترویج معنویت برای تقویت هوشیاری و هدایت روفتار
ج: پرورش انضباط اخلاقی برای کمک به افراد به منظور یادگیری درست از نادرست.
- خودکنترلی[۲۴]: کنترل و تنظیم تفکرات و اعمال خود به طوری که بر هر فشار از درون و بیرون ایستادگی کنیم و در همان راهی عمل کنیم که احساس میکنیم درست است، که شامل :
الف: الگوسازی و اولویت بندی خودکنترلی افراد
ب: تشویق افراد به خود انگیزشی
ج: آموزش راههایی به افراد برای رویارویی با وسوسه ها و تفکر قبل از عمل.
- توجه و احترام[۲۵]: ارزش قائل شدن برای دیگران با رفتار مودبانه و با ملاحظه، که شامل:
الف: انتقال معانی توجه به افراد از طریق آموزش دادن
ب: افزایش توجه به اقتدار و بیتوجهی به بیادبی و بیاحترامی
ج: تأکید بر رفتارهای خوب، ادب و تواضع که به عنوان تعارف در نظر گرفته میشود.
- مهربانی[۲۶]: توجه به نیازها و احساسهای دیگران، که شامل:
الف: تدریس معنی و ارزش مهربانی
ب: ایجاد آستانه تحمل صفر برای زشتی و بدی
ج: تشویق مهربانی و خاطر نشان کردن اثرهای مثبت آن.
- صبر و بردباری[۲۷]: توجه به شأن و حقوق تمام افراد حتی آنان که عقاید و رفتارشان با ما مخالف است، که شامل:
الف: پرورش صبر و تحمل از سنین پایین
ب: القای درک تنوع و گوناگونی
ج: مخالفت با کلیشهسازی و عدم تحمل تعصبات بیجهت.
- انصاف[۲۸]: انتخابهای عقلانی و عمل به شیوه منصفانه، که شامل:
الف: رفتار با دیگران به طور منصفانه
ب: کمک به دیگران برای داشتن رفتار منصفانه
ج: تدریس روشهایی به افراد برای مقاومت در مقابل بیانصافی و بیعدالتی (بوربا، ۲۰۰۵).